ریحانه النبی
ریحانه النبی دوتا نویسنده داشت سعیده و فاطمه. سعیده رو اول نوشتم چون اول اون اومده بود تو بلاگم و اینکه تعداد مطالبشم بیشتر از فاطمه بود. دارم اینا رو می نویسم چون از کلمه ی close خوشم نمیاد! خودشون که گفتن بر می گردیم این میشه it is error now : coming soon
به جهت همین اشتباه ساده هم میشه مجلس ختم گرفت براشون، در ضمن این حالت کما رو هم خیلی دوست ندارم برا وا شدن دل خودمون هم که شده از ال نینو که مشتاق و پی گیر این مجلس بود دعوت می کنم تا پشت تریبون بیاد و با تلاوت آیاتی چند از واگویه مستمعان را به فیض برساند!
اون جشن تولد و قبولی دانشگاه رو یادم نمیره هیچ وقت ، چون یه شعرم گفتم همونجا بس که با احساس نوشته شده بود ، مطلب های زیادی درباره امام زمان عج داشتن و شعرهای قشنگ و خاطراتی که از دل روزها یا شب ها سزاوار نوشتن بودن
فاطمه از این قبرستون بدش میاد و یادم میاد یه بار گفتن این ها عجب آدم هایی هستن که میذارن و میرن! اصلن به فکر بقیه نیستن و سعیده دوست داشت قبرستون رو ، به اندازه ی تعداد کامنت هایی که نوشته فاتِ حَه
+انتشار مجدد با تغییرات جزئی