قبرستان

راه پر از تو می شود...

جمعه, ۲۷ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ب.ظ

راه پر از تو می شود... کامنت هایش را به نام راه... می نوشت در تاریخ جمعه 27 دی 1392 فوت شد! او تاریخ مرگش را می دانست! از همه ی دوستانش خداحافظی کرد و رفت.راوی می گوید او متن هایش را خودش می نوشت، من او را شب زنده دار یافتم. از نوشتن توضیحات بیشتر به دلایل عمومی معذور می باشم ،باشد که با اصحاب قلم محشور شود،فاتحه برای ایشان واجب نیست بلکه مستحب موکد می باشد.

+سنگ قبر نوشت

چنین نوشته اند که هنوز کفن مرگ خشک نشده در نهایت شقاوت وبلاگ این عزیز از دست رفته را نبش قبر نمودند و  آن را پر از اراجیف کرده با نام سابقش به خورد موتورهای جست و جو گر دانند. این عمل شنیع و ضد انسانی و ضد اخلاقی را به بازماندگان آن وبلاگ تسلیت عرض می نماییم.

نظرات (۱۳)

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • سلام بانو

    آدرس میل دادی ولی نتونستم چیزی ک میخوام رو برات بگم!
    شاید من اشتباه کرده باشم! پس نگفته بمونه بهتره!
    ان شاءالله توفیقات روز افزون نصیبتون!
    پاسخ:
    اول فکر کردم این یعنی چی
    سلام بانو
    بعد فهمیدم گفتم آهان این از اون جهت و گفتم
    سلام بانو
  • قلبم را ب حبّ ت خوش دار ..
  • حالا ک میدونم ی چیزائی رو
    باور کنید پوکیدم از خنده

    خیلی باحال بود
    ایول حلال ها
    پاسخ:
    دست بردار !
    یعنی ایشونم ؟


    قسمتتون نه اینجا

    عنوان سنگ قبر نوشت رو که خوندم خندم گرفت

    این پی نوشت به چه عناوینی که در نیومده...

    انشاالله که عاقبتشون به خیر باشه

    اینجا جون میده برای تجدید خاطره

    دست مریزاد علی آقا

    پاسخ:
    و گریه 
  • پلک شیشه ای
  • درسته اگه اون کار و انجام میدادن خیلی بهتر بود!
    همین طوره ممکنِ خودشون ناراحت نشن

    پاسخ:
    اوهوم
  • پلک شیشه ای
  • خیر بنده عادت دارم همه جا رو زیاد سرمیزنم!
    رفته بودم وب " مَن و ... مَنـــــــ ـ ـ " بعداً توی پست آخرشون دیدم
    آبجی خانوم نظر گذاشته بودن
    دقت نکردم به زمان نظر ولی باز از روی کنجکاوی همیشگی روی اسم شون کلیک زدم دیدم نوشته یافت نشد!
    رفتم گوشه همین وب که گفتم از توی لیست پیوند ها روی آدرس آبجی خانوم کلیک زدم
    در کمال ناباوری دیدم یه وب باز شد!
    با دیدن عنوان مطلب و تصاویر خشکم زد!
    گفتم شاید برگشتن!
    بعد یه چرخی زدم دیدم نه این دخلی به ایشون نداره!
    از کنار وب دیدم دوتا نویسنده تعریف شده که اون admin میرفت ی وب دیگه و مینوشت یافت نشد!
    دیگه بعدشم اومدم اینجا و ...
    شاید مطرحش کردم تا خاطر جمع بشم که برای ایشون نیست
    نمیدونم چی فکر کردم ...
    شرمنده بابت روده درازی بنده
    و اینکه سبب ناراحتی تون رو فراهم کردم
    ولی خیلی اعصاب خرد کن بود نمیتونستم هیچی نگم ...
    پاسخ:
    نه کار خوبی کردید گفتید
    منم اسم رو با لینک گذاشته بودم حذفش کردم حداقل لینک رو
    البته خودشون باید حواسشون می بود این کار رو نمی کرد 
    منم نگفتم چیزی بهش
    مطالبش رو پاک می کرد یه مطلب میذاشت با این عنوان که : تعطیل شد
    حالا شاید خودش اندازه ما ناراحت نشه شادیم بشه
    نمی دونم

  • پلک شیشه ای
  •  منم حسابی به هم ریختم
    خیلی کار کثیفیه!
    تقصیر با شما نبوده
    پس ناراحتش نباشید
    ماها که میشناسیمشون چه تیپ خانمی هستن

    اولش فکر کردم برای خودشونه
    تا کلی متعجب بودم
    از امروز صب بود انگار


    انسان های مریض این مدلی
    سکوت براشون بهترین چیزه!
    فقط میخواهید پائین پست بنویسید که وبی که الان موجوده برای ایشون نیست!
    البته هر طور صلاح میدونید

    پاسخ:
    و شما به مناسبت سوم رفته بودید سر مزار متوجه شدید؟

    آره می نویسم

  • پلک شیشه ای
  • انگار مرده زنده شده روی لینک قرمز رنگی که گذاشتید کلیک کنید!


    پاسخ:
    فکرشم نمی کردم یه احمق اونم تا این حد تو ایران بین ما زندگی کنه !!!
    واقعن بعضی ها شرافت ، انسانیت ، شعور ، فهم خلاصه هر امر مقدسی رو تو این عالم زیر سوال می برن
    و اینجاست که باید تأسف خورد و حق رو داد به شیطان به خاطر سجده نکردنش !!!
    .
    احساس می کنم تقصیر من شد که سر اسم وبلاگش همچین بلایی آوردن
    حالا چی کار کنم؟
  • پلک شیشه ای
  • +
     بسیار جالب بود!
    حس لطافت داشت!

    پاسخ:
    اینها مطالبی به عمق درک
    واسه همینه حس لطافت میدن به مذاق فهم

  • پلک شیشه ای
  • نمیدونم!!!!!!!!!!! [بعداً]

    اغراق جالبی بود ...
    رفتن = بلا  ---> بخشایش


    پاسخ:
    اغراق نیست حدیث هستش
    باب بلاء مطالعه شود:

    عن یونس بن یعقوب قال: سمعت الصادق جعفر بن محمدصل الله علیه و آله یقول: ملعون ملعون، کل بدن لا یصاب فی کل أربعین یوما!.. فقلت: ملعون، قال: ملعون!.. فلما رأى عظم ذلک علی، قال: یا یونس!.. إن من البلیة: الخدشة، واللطمة، والعثرة، والنکبة، والفقر، وانقطاع الشسع، وأشباه ذلک.. یا یونس!.. إن المؤمن أکرم على الله -تعالى- من أن یمر علیه أربعون یوما، لا یمحص فیها من ذنوبه، ولو بغم یصیبه لا یدری ما وجهه.. وإن أحدکم لیضع الدراهم بین یدیه، فیراها فیجدها ناقصة؛ فیغتم بذلک.. فیجدها سواء؛ فیکون ذلک حطا لبعض ذنوبه.(بحار الانوار 81/191/49)

    یونس ابن یعقوب از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که : ملعون است هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن وارد نشود، ملعون است و دور از رحمت خداوند.‏ گفتم: واقعاً ملعون است!؟ فرمود: بله.‏ گفتم: واقعاً!؟ باز فرمود: بله.‏

    پس چون امام علیه اسلام سنگینی مطلب برای من را مشاهده کرد، فرمود:‏ ای یونس! از جمله ی بلا و آسیب به بدن، همین خراش پوست و ضربه خوردن و لغزیدن و یک سختی و خطا کردن و پاره شدن بند کفش و چشم درد و مانند اینها است نه لزوماً مصیبت های بزرگ.‏

    مومن نزد خداوند با فضیلت تر و گرامی تر از آن است که بگذارد چهل روز بر او بگذرد و گناهانِ او را پاک ننماید؛ ولو به یک غم پنهان در دل , که او نفهمد این غم از کجا حاصل شده است.

    به خدا قسم، وقتی یکی از شما سکه های درهم را در کف دست وزن می کند و متوجه نقصان آن شده و غصه دار می شود، سپس دوباره وزن می کند و متوجه می شود که وزنش درست بوده، همین غصه ی کوتاه و گذرا، موجب آمرزش برخی از گناهان اوست.‏

    قال علی علیه السلام: ألا أخبرکم بأفضل آیة فی کتاب الله عزوجل حدثنا رسول الله صل الله علیه و آله: وَما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ، یا علی، ما أصابکم من مرض أو عقوبة أو بلاء فی الدنیا فبما کسبت أیدیکم، والله عزوجل أکرم من أن یثنّى علیکم العقوبة فی الآخرة، وما عفا عنه فی الدنیا فالله تبارک و تعالی أحلم من أن یعود فی عفوه.(بحارالانوار 81/188/45)

    آیا شما را از برترین آیه در کتاب خداوند عزوجل خبر ندهم ؟ پیامبر خدا صل الله علیه و آله به ما فرمود آیه ی« هر مصیبتی که به شما می رسد دستاورد خود شماست» خداوند عزوجل بزرگوارتر از ان است که ]کسی را که در دنیا کیفر داده است[ دوباره در آخرت کیفر دهد و باگذشت تر از آن است که از آنچه در دنیا عفو و گذشت کرده است ]در آخرت[ از عفو خود بازگردد.
  • پلک شیشه ای
  • درسته ...
    بحث فراموش کاری نیست!
    خواستم حرفم یه کم جابیافته بعداً بگم که بعداً ی نموند ...

    جناب هم برای احترام بیشتر والا هویت شون روشنِ ...
    خوب قبرستون جدید هم میشه زد
    اصلا ی وب جدا به اسم قبرستون ...
    صبر رو هم خدا به اقتضای زمان و موقعیت عطا میکنه دیگه ...


    پاسخ:
    جدیدن بعدن ها رو مخصوصن با تنوین می نویسین بگین بعدن اینجوری نوشته میشه حتمن !
    خوب سرکار هم همون معنی والاهویت شون میشه دیگه روشنِ ...
    اصلن یه قبرستون درست کنید به پهنای دل من به وسعت احساسم قول میدم همتون رو تو یه ردیف دفن کنم !!!
    می گن بلا که مومن نرسه مومن نیست
    حتی یه بند کفش باز شدن هم بلاست واسه مومن که رنجیده میشه از این باز شدن بند کفش
    حالا این رفتن ها هم شده یه بخشی از بلای زندگی مون واسه بخشیده شدن گناها!
  • پلک شیشه ای
  • ان شاءالله بقای عمر قلمشون و همین طور فکر پویا شون
    مطالعه داشتن از ویژگی های بارز مطالب شون بود ...
    بیان شیوایی هم داشتن ...
    بعضی وقتا ...
    راستی من خواستم بهشون ی موردی رو بگم ولی دیگه دیر شد انگار ...
    " جناب راه جان اومدی طرف وب ما ی آدرس میل بده لطفا کارت دارم ... "
    اگه روحش رو دیدید لطفا این پیام بنده رو بهشون برسونید ...

    و اینکه کار جالبی بود ...
    باید از الان تو فکر ی قطعه و ردیف خوب بود برای بعدی که نمیدونم کی باشه ...


    پاسخ:
    امون از این بعضی وقت هایی که نمی شه نوشت
    چقد فراموش کاری شما ! واقعن خیلی دیر شد
    جناب راه!!! یا !!!
    اگه من زودتر دیدم میگم بهش

    کجاش جالبه ، حالا خوشتون نیاد واسه اضافه شدن تو این لیست زود زود فوت کنید
    به فکر صاحب عزا هم باشید در ضمن قبرستونم یه ظرفیتی داره
    فشار عزا زیاد شه بعد خود قبر کن بمیره چی ؟
    یعنی یه روزی اسم منم اینجا میاد؟!
    یا حضرت عباس ... تو دیگه کی هستی؟!
    میخوای همرو خاک کنی تا خودت توی بیان و بلاگ یکه تازی بکنی؟!
    من این آرزوت رو به کابوس تبدیل می کنم :))
    حالا ببین ...
    منم از رفتنشون ناراحت شدم و بهشون هم اعلام کردم؛ خدایش بیامرزد ;(


    پاسخ:
    از همین الان می نویسم معین کسی که نمی دانست زمان مرگش کی فرا می رسد!
    .
    این قبرستون رو درست کردم که کابوس نبینم بعد از رفتن دوستان ؛ سالبه به انتفاع موضوع اش خوشحال ترم می کنه
    خدا رحمتش کنه :(

  • وخدایی که در این نزدیکی است
  • خدا رحمتش کنه...
    بسم الله....


    پاسخ:
    واقعن همین طوره
    خاطره ای چیزی داری بگو من که  دست و بالم بسته است
    ان شاالله بقای عمر بلاگ شما باشه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی