قبرستان

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

دلانه

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵ ب.ظ
دلانه مرد چون حقیقی ها را مجازی کرد و مجازی ها را حقیقی! این تجربه ای است که خیلی از مجازی ها را زمین زده است شدید! صرفن چون اعترافی بود در خور توجه ، کارکردی و عینی دم دست نوشتم که بماند! تا تجربه ی دیگران تجربه ی ما نشود ، درس عبرت شود اگر می خواهیم بمانیم.
+خیلی از وبلاگ های خوب رو دیدم که بعد از حقیقی شدن مجازی هایش نابود شدند! یکیش که خیلی دوست داشتنی بود و فوق العاده و برمی گرده به سال های دور ، قلمی که اگه بود الان واسه خودش یلی شده بود ، سر همین بچه بازی ها از دست رفت!
منم تو فکر رفتنم ... فاتحه ای بخوانید از صمیم دل
یاد نمیره حرص خوردنشون رو سر حمایت از رفیق! حتمن خودشون یادشونه! معلم بود و این خیلی خوب ، زود پیر میشن اما لذت بخش یاد دادن شدید، بلاگشونم خوب بود هر چند این اواخر نه اوشون می یومد سمت من نه من سمت اوشون هر چی بود خوب یا بد گذشت ! یه قولی هم داده بودن برای مجلس ختم یه عزیز که حتمن یادشون رفته ولی من که یادم نرفته ! اشکالم از من نیست از حافظه ام براش دعا کنید

چند دقیقه زندگی

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ب.ظ
وقتی کوله بار بلاگش رو بست، اومدم تو تابوت به این نیت که این جمه رو بنویسم " کوله بار مرد " بعدشم برم! اما وقتی شروع کردم به نوشتن نتونستم ننویسم! این نیت رو برای چند دقیقه زندگی هم داشتم! می خوام یه اعترافی کنم از قبرستون بدم میاد، بدم میاد چون از هدفش دور شده قرار بود تسکین درد باشه نه آیینه ی دق ، الان شده آیینه ی دق!
وقتی چند دقیقه زندگی رو می بینم یاد یه چتر هفت رنگ میفتم که تو یه عکس پاییزی داره هوا می خوره شایدم بارون! او هم رفت به قول خودش نتونست از دست ویروس شخصی اش بر بیاد! رک بود مثل زندگی!
می تونم بگم با این وضع تورم و گرونی ، کشت و کشتار جهانی ، تعداد بالای مرگ و میر ، کمبود زاد و ولد تنها سوالی که باید ازشون بپرسم اینه که واقعن چه وقت مردن بود ؟ الفاتحه
93/4/31+
امیدوارم یه روزی این آیینه ی دق رو دیگه تحمل نکنم تموم بشه حوصله ندارم