پلک شیشه ای
از من بپرسید می گم خیلی پیش تر از این ها رفتنی بود، باز خوب تونست با این ویروس رفتن مبارزه کنه ، از احوالتش پیدا بود شیمی درمانی کرده "خیلی از این یه قلم بدم میاد واقعن تو بین داروها و درمان ها افتضاحه ناجور "
با همه ی سختی هایی که کشید بالاخره اجل بهش فرصت نداد و این عنقریبة به فارغ التحصیلی پر کشید و به دیار با قی شتافت. من دقیقن نمی دونم این قی کجاست شاید همون جایی باشه که ارواح شیشه ای رو بازیافت می کنن تا دوباره به چرخه ی طبعیت برگردن که خدای نکرده تو پای این و اون نرن.
موصوف خطوط بالا پلک شیشه ای از دغدغه های روزانه ی خودش با دوروبری هاش می نوشت که با وجود اون ها براش خیلی سخت بود دیدن غروب خورشید. همین آخری ها هم تو حرف های راحت خیلی راحت منبع اون baby های نیناز رو جهت کمک و هدایت علاقه مندان به ساحت استفاده از عکس baby در بلاگ قرار داد. دشمن نداشت ولی مردم آزار بسیار بدین جهت ترجیح میداد او را با صیغه ی جمع غایب مورد خطاب قرار دهند. بارزترین خصیصه ی مرحومه در بلاگ های دیگران کامنت های طولانی بود که کم کم کم شد و محو. ایشون فاتحه لازم نیست بس که مردم رو سمعی و بصری برد زیارت حرم اهل بیت علیهم السلام واسه خودت بخون.
+خواندن مجدد این متن در سن 70 سالگی
به شرط حیات توصیه می شود.
تاریخ کما : 15/1/1393